زیبای بهتر از جانم: نمیدانم در سر لوحه نامه چه بنویسم؟ اندیشیدم بهتر است نامه را بدن سرلوحه و اسم شروع کنم زیرا دوست ندارم مردم بفهمند من تو را از ته دل دوست دارم عجیب است اگر بنویسم به همین اطلاع دیگران نیز حسادت میورزم زیرا نمی پسندم نام تو را اگرچه یکبار هم شده کسی بر زبان آرد و حتی در فکر خود نیز آن را مجسم سازم زیرا تو تنها مال منی... همیشه هراس دارم خورشید عشق من چون سپیده ی صبحگاهی زودگذر باشد میترسم دوران تابندگی محبت تو نتواند از میان ابر های تیره و تار بگذرد و روان مرا روشن سازد.تو خوب دانسته ای که دیگر جسم و جانم قدرت دوری ندارد و تا من امید دیدار تو را شب و روز در ذهن خود نپرورانم نمیتوانم دقایقی چند در آسایش باشم.!میخواهم از زندگی و انگیزه آن برایت بگویم!زندگی, تو هستی و انگیزه آن نیز باز تو هستی بگذار من و پروانه بسوزیم و بسازیم و سوختن تو و شمع را هرگز به چشم نبینیم. بايد قصه را دوباره آغاز كنم و نشان دهم كه ميتوانم عشق بورزم و برايت مينويسم از لحظه ضيافت من و دل كه در آن جاي تو خالي بود و باز هم برايت مينويسم از عطش ديدار تو ,از بغض غربت كه واژه به واژه آن را دیشب گريه كردم
ابري ديگر فرا گرفته است81974 بازدید
28 بازدید امروز
6 بازدید دیروز
195 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian